پیامک های عاشقانه و غمگین
دو کلام حرف حساب باهات دارم:
”دوست دارم”
یکی بود، یکی نبود / من موندم و اون نموند
من دیدم و اون ندید / من خواستم و اون نخواست
من التماس کردم و اون نشنید / من هستم و اون رفته!
من خستم و اون …
آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت
که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف
و من از دور ببینم که پر از لبخند است:
چشم و دنیا و دلت!
تمام دنیا را گشته ام
کنار تو اما، دنیای دیگریست!
دنیا خیال تو نیست اما بیرون از خیال تو هم دیگر دنیا برای من نیست!
سر و ته این حرفها را که بزنم
باز هم تویی که در سرم ته حرفها را میزنی!
بی کلام اینجا باش
بودنت با دل من، بی صدا هم زیباست!
بعضی ترانه ها را می توان بارها و بارها گوش داد
بعضی انسان ها را می توان بارها و بارها دوست داشت!
سه آرزوی قشنگ عاشقانه:
بی من نباشی
بی تو نباشم
بی هم نباشیم!
اولین ها مهم نیستن، این موندنی ها هستن که مهم اند و تو ماندنی ترینی!
چقدر به آغوشت وسوسه بدهکارم!
یا تو را باید دوست داشت
یا باید تو را دوست داشت
شرط سومی ندارد احوالات من …
میگویند زندگیت را پایِ یک “نفر” نگذار
کاش میدانستند که تو یک نفر نیستی، تو یک “دنیایی” …
قفس یعنی دهان من
وقتی زبانم روی اسم تو قفل می شود!
جای مرا خالی کن، کنار مهربانیت!
باور کن “عین” و “شین” و “قاف” جدا از هم که باشند هیچ خاصیتی ندارند!
اما در کنار هم معجزه می آفرینند، درست مثل من و تو …
تو که میخندی، اشتهای لبانم به بوسه باز می شود!
گه گاهی اتفاقی به تو فکر میکنم
آنقدر اتفاقی که با هر اتفاقی به تو فکر میکنم!
من با همه فرق دارم
چون من تــــــــو را دارم …
ببین چقدر در هم حل شده ایم ؟
تو قهوه میخوری، من خوابم نمی برد!!!
حمل سلاح سرد عمل مجرمانه شناخته شده
به خاطر خودت هم که شده آن نگاه ها را غلاف کن!
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او که هرگز نتوان یافت همانندش را
قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را!
معنای زنده بودن من، با تو بودن است!
“فریدون مشیری”
اعتیاد از هر نوعی که باشد آخزش پشیمانیست
اما چرا دروغ ؟!!
هنوز هم معتاد تو هستم …
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ، ﺩﺭﺳﺖ اﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ “ﺗﻮ” ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﺷﺪﯼ!
دلم “قُرص” است وقتی مُسَکِنم تویی!
بگذار بگیرند و ببندند و بخندند
دیوانه ی تو بیم ز آزار ندارد!
نه سرما اثر کردنی ست نه باران خیس کردنی
اگر تو با من قدم بزنی!
نه طبق مُد دوستت دارم نه به حکم سنت!
همه چیز بنا بر فطرت است
“خوب ها” دوست داشتنی اند …
یک دم رخ زیبای تو از دیده گذر کرد
آنی آتش عشق تو در دل فوران کرد
دل گفت غنیمت شمرید این دم و لحظه
چشم، چشمک زد و عکست قاب دل کرد!
وقتی کنارمی، جایی برای هیچ شتابی نیست
مقصد همین حضور من و توست!
دلم شادی می خواهد
وسعتش زیاد نیست، به اندازه کف دستانت
دستانم را بگیر …
از تمام زندگی خدا را خواستم
و از خدا تو را و دیگر هیچ!
تقدیر من فقط با تک تک بوسه های تو بر روی پیشانی ام نوشته شده
و تو باید باشی تا با لبهایت آن را برای من رقم بزنی!
ﺑﻌﻀﯿﺎﻡ ﺍﻧﻘﺪ ﺧﻮﺑﻦ که ﺑﺎﯾﺪ ﺯﯾﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﺸﻮﻧﯽ ﮐﺎﺭﺑُﻦ ﺑﺬﺍﺭﯼ!
چه جمله ی غریبی است “فراموشت می کنم”
وقتی تا آخر عمرت با یاد او زندگی می کنی!
روزها بی تو می گذرند و شب ها با تو نمی گذرند
تمام درد من این است!
چون تیر و کمان اگرچه نزدیک ولی پیوستن ما نهایتش فاصله بود!
“مصطفی حسن زاده”
من کاناپه ای پوسیده در باران
تو سربازی دورافتاده با گلوله ای در پهلو
چقدر دیر همدیگر را پیدا کردیم!
راستش را بخواهی امروز هیچ اتفاق خاصی رخ نداد
فقط حدود ظهر باران کوتاهی بارید اما زار زار …
تو راحت فراموش می کنی، باز دل می بری،
باز دل می بازی و من به خط کشیدن روی دیوارها ادامه می دهم!
فرو می ریزد عاقبت، سقف خانه ای که جای خالی ات ستون های آن باشد!
اگر خبری از من نشد نگران نشو …
یک فاتحه بخوان!!!
از روزی که تصمیم به رفتن گرفته ای، بلاتکلیفی بین ما موج میزند
مثلا همین دل من
نمیداند با تو بیاید؟ یا پیش من بماند؟
پشت این عکس نمی تواند دیوار باشد
من پشت این عکس با تو قدم زده ام!
دیروز دستش تو دستت بود، امروز بغضش تو گلوت …
گاهی اوقات حسرتِ تکرارِ یک لحظه، دیوانه کننده ترین حس دنیاست …
تداعی نشو اینقدر در این همه خیابان، در این همه آدم!
خدایا حالم خوب نیست …
یک مسکن قوی می خواهم بدون تجویز روزگار هم …
“مرگ” میدهی ؟؟؟
روزهایم با یاد تو و شب هایم با خواب تو سر میشوند!
پای رفته را میتوان برگرداند اما دل رفته را هرگز!
ﮐﺎﺵ ﻣﯽﺷﺪ ﺁﺩﻡ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻤﯿﺮﺩ و ﺑﻌﺪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﺩ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺧﺎﮐﻬﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺘﮑﺎﻧﺪ،
ﮔﺮﺩﻫﺎﯾﺶ ﺑﻤﺎﻧﺪ؛ ﺍﮔﺮ ﺩﻟﺶ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺮﮔﺮﺩﺩ ﺑﻪ زندگی، ﺩﻟﺶ ﻧﺨﻮﺍﺳﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ …
هیچ اتفاقی نیفتاده، ستون حوادث هنوز خالیست …
زنده ام بی تو! باورت میشود؟
چنان ﭼﻮﺑﯽ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﯿﻨﻢ ﮐﺮﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ که ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺳﮑﻮﺕ ﺗﻠﺦ ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ …
هر صبح که سپیده سلام می دهد
یا کریم ها به پنجره ی اتاقم سر می زنند
چه مانوس شده ایم ما!
من منتظر صدای بالشان، آنها مشتاق سفره ی نانشان
حیران مانده ام!!!
کجا بالهایت بسته شد که دیگر به انتظار دلم مشتاقانه سر نزدی؟؟
کسی چه می داند؟
شاید روزی بیاید که حال من هم خوب شود، هوا خوب شود،
عشق خوب شود و تو خوب من شوی!
کاش میدانستی هوایت که به سرم می زند دیگر در هیچ هوایی نمی توانم نفس بکشم!
عجب نفسگیر است هوای بی تو ؟!
نگاه تو تلخ، اشک های من شور، یادت شیرین …
زندگی بامزه ای دارم!
برای من همانقدر که خواستنی هستی، دست نیافتنی هم هستی!
بی خیال خیالت میشوم
همان خیالی که هیچوقت سهم من نبود!
سخته واسه خوشبخت شدن کسی دعا کنی که یه روز واسه خوشبخت کردنت قسم میخورد!
گفتند فراموشت کنم اما به یاد آوردنت هر روز درد آورترین شکل فراموشیست!
در تمام داروخانه ها موجود است
نرم کننده موی سر
نرم کننده پوست دست
کاش میشد برای نرم کردن دل تو هم نسخه ای گرفت!
حالا ما که هیچ اما امیدوارم عکس های شما توی سال جدید 2 نفره باشه!
صدایت در گوشم زمزمه می شود، نگاهت در ذهنم مجسم ولی من تو را می خواهم نه خیالت را …
رو به رویم سراب
پشت سر خاطرات
نازنینم، کدامین طرف سوی توست؟
هیچوقت بی خداحافظ کسی را ترک نکن
نمیدانی چه درد بدی است پیر شدن در خم کوچه های انتظار …
جانم باش تا به لبم برسی
می خواهم همه ببیند با تو جان به لب شدم لعنتیِ دوست داشتنی …
یادت را از من نگیر …
بگذار من هم مثل سهراب بگویم: دلخوشی ها کم نیست!
روزی که این عکس 2 نفره را گرفتیم، نمیدانستیم کدامیک از ما آن را با چشم های خیس تماشا میکند!
پشت پلک کدام قصه به خواب رفته ای که هر شب قصه ی آمدنت را می گویم و نمی آیی!؟!
امشب یک جمله ی تلخ مهمان من باش!
بگذار یادم نرود که مرا در شبی رو به انتهای زمستان به هیچ خدایی نسپردی و رفتی!
میگویند زمان طلاست اما من چشیدم
دروغ میگویند، زمان آتش است
ثانیه به ثانیه اش میسوزاند و تا به شعله ات نکشد نمیگذرد …
آتشیست در دلم اما همین روزهاست که خاکسترش چشمان بی سویم را کور کند،
همان چشمانی که جای خالیت را میبارد، میسوزد،
نیش میزند وقتی نبودنت را حس میکنم …
زخم میخورم وقتی آخرین عکسی که با هم داشتیم را میبندم،
وقتی خاطرات نبودنت بر تن عریانم تازیانه میزند و من حتی نایی برای آه کشیدن هم ندارم!
زهر میشود زندگیم، خسته ام …
شکسته شدنم بی صداستاما دردناک!
درد دارد که مینویسم، که میگریم؛ بغض دیگر کفاف مرا نمیدهد! باید چیزی جایگزینش کنم!!!
هه … سیگار و فندکی که شاید روی میز به من تسکین میدهد …
یک بار دیگر برای من تو بخوان، تو بگو از نبودنت! حال مرا که خودت میدانی؟!
گفتنی نیست باید دید تا باورش کرد؛ زانوهایم خاکی اند مثال زمان بچگی، بدجور زمین خورده ام!
دور شده ای خیلییییی دور، دیگر صدای مرا نمیشنوی وگرنه تو همیشه دستگیر من بودی!
یادت هست آن روز برفی را که زمین خوردم؟ چقدر گم شده ام در تو که حتی خودم را به یاد نمی آورم؟!
باور کن نمیخواستم اینطور شروع کنم؛ دوست داشتم به یاد قدیم حرفهای قشنگ بزنم …
به خواب می روند مثل من
تمام ساعت های جهان، میان بازوان تــــو …
دنیا فهمید خیلی حقیر است
وقتی گفتم: یک موی تو را به او نمیدهم …
افکار عاشقانه ام را جمع که میکنم
دسته گلی می شود شبیه تـــو برای تـــو …
نیاز که تو باشی تمام من میشود “نیازمندیها”
زندگی بوسه ایست که از لبان تو پر میکشد …
بوسیدن تو تنها تکراریست که تکراری نمی شود …
آغوشت میتواند قشنگترین سرخط خبرها باشد
وقتی تو میتوانی قشنگ ترین تیتر زندگی من باشی …
لحظه ی شیرینی که به تو دل بستم
از تو پرسیدم من: تو منی یا من تو؟
و تو گفتی هر دو، و به تو پیوستم
گفتم ای کاش پناهم باشی
همه جا و همه وقت تکیه گاهم باشی …
و تو گفتی هستم؛ تا نفس هست کنارت هستم …
هوای فاصله سرد است من از کلاف دلم برایت خیال گرم می بافم …
امروز یه کار ضرورى دارم و اون دوست داشتن توئه …
دیروز هم همینطور بود فردا هم همینطوره!
تعمیرگاهی باید ساخت از آغوشت
برای وقت هایی که حالم بدجور خراب است …
“دلم گرفته برایت” زبان ساده ی عشق است
سلیس و ساده بگویم دلم گرفته برایت!
:: موضوعات مرتبط:
پیامک ,
عاشقانه ,
,
:: برچسبها:
پیامک های عاشقانه و غمگین ,
اس ام اس عاشقانه و غمگین ,
اس عاشقانه و غمگین ,
اس ام اس ,
پیامک ,
اس ,
مطالب جالب ,
اس ام اس عاشقانه ,
پیامک عاشقانه ,
اس عاشقانه ,
اس ام اس غمگین ,
پیامک غمگین ,
اس غمگین ,
جملات عاشقانه ,
جملات غمناک ,
مطالب عاشقانه ,
استاتوس غمگین ,
استاتوس عاشقانه ,
استاتوس غمگین و عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 671
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1